۱۳۸۹ خرداد ۳, دوشنبه

۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۲, چهارشنبه

ژورنالیزم امپریالیستی و برخورد با قهرمان مردم


باورم بر این است که در دنیای امروز که سخت به طرف طبقاتی شدن میرود و طبقات میانه آهسته آهسته از میان رفته و فقط دو قطب متضاد طبقاتی (سرمایه و کار) در مقابل هم قرار می گیرند، هیچ پدیده ای را نمی توان از مرز طبقاتی بیرون کشید.

شماری از این پدیده ها و وسایل با آنکه بالذات طبقاتی نیستند، ولی طبقات گوناگون اجتماعی می توانند این وسایل و ابزارها را مورد بهره برداری طبقاتی قرار بدهند، از جمله ژورنالیزم و رسانه.

جهان امروز ما – اگر بهتر گفته باشم، اکثریت مطلق زحمتکشان- در زیر فشار پنج انحصار امپریالیستی: انحصار مالکیت تکنالوژی مدرن، انحصار کنترول جریان های مالی در سطح جهان، انحصار کنترول راه های بهره برداری از منابع طبیعی کره زمین، انحصار کنترول وسایل ارتباطی و رسانه ای و انحصار سلاح های کشتار جمعی * خرد و خمیر می شوند.

از جمله وسایل ارتباطی و رسانه ای (به حیث رکن چهارم دولت های امپریالیستی) نقش چشمگیری در سمت و سو دادن و عادت کردن مردم با سیاست های استعمارگرانه و ارتجاعی بازی می کند و در حقیقت انحصار تبلیغ سیاست امپریالیستی را بمیان می آورد.

این امر را می توان در جهات گوناگون زندگی امروز ما مشاهده کرد. ولی در این نوشته کوتاه مکثی چند لحظه ای بر برخورد بی بی سی( ارگان نشراتی امپریالیزم انگلیس) با یکی از رهبران کبیر پرولتاریا و فاتح جنگ ضد فاشیستی – ستالین – خواهم داشت.

بی بی سی در مقطع های مختلف زمانی به ستالین پرداخته و در این اواخر به بهانه تجلیل از 65 مین سالگرد پایان جنگ جهانی دوم یکبار دیگر او را "رهبر خودکامه ی "اتحاد شوروی"" لقب داده، بدون اینکه اصل بیطرفی (؟!!) را رعایت کرده باشد.

با آنکه این بنگاه نشراتی متوجه شده و نقل کرده است که "از زمان انحلال "اتحاد شوروی" در سال 1991 نه تنها نام و نفوذ یوزف استالین، رهبر خود کامه ی "اتحاد شوروی" کاهش نیافته است، بلکه روز به روز بیشتر شده است." و "نسل پیشین، کهنه سربازان و بلشویک های قدیمی، همچنان با عکس و شمایل استالین به خیابان می آیند. عکس ها و مجسمه های او، به ویژه در روستاها و شهرهای کوچک همچنان در خانه ها، کارگاه ها و باشگاه ها خودنمایی می کند." و از قول نیکلای زوانیدزه، تاریخ دان روس می نویسد که"نسل جوان نیز استالین را ستایش می کند" و نتیجه می گیرد که ستالین: "شبحی که همچنان زنده است."**

ولی بلافاصله می نویسد که "این روند هم توجه جامعه شناسان و مورخان را جلب کرده و هم نگرانی مدافعان حقوق بشر را برانگیخته است."و "رئیس جمهور روسیه از بازگشت شبح ستالین اظهار تاسف می کند." و در بخش آخر این گزارش، که بر بنیاد اصول خبرنویسی مهمترین بخشی رساندن آخرین گپ و ثبت آن در ذهن خواننده است- چنین حکم صادر می کند:"مورخین تخمین می زنند که در زمان ستالین بیش از 20 ملیون نفر از مردم اتحاد شوروی (سابق) در بازداشتگاه ها و اردوگاه های کار اجباری جان خود را از دست داده اند."

اکنون از بی بی سی باید پرسید که چگونه یک مرد قاتل، خودکامه، مسئول کشتار جمعی و جنایتکار پس از گذشت 56 سال هم میان مردم نام و نفوذی دارد و هر روز این نفوذ بیشتر می شود و شبحی است که همچنان زنده است؟ چرا باید این بنگاه نشراتی کسی را قاتل ملیون ها انسان به حساب بیاورد که هنوز در دورترین روستاها مردم بدورمجسمه اش تعهد می بندند و چایخانه های شان را بنام این قهرمان نامگذاری می کنند و در رای گیری های که تلویزیون های سرکاری برای برجسته ترین شخصیت روسی، نیز برگزار می کنند ستالین تا چند ماه در مقام نخست قرار می گیرد؟*** چرا بی بی سی در هر گزارشی که در مورد ستالین دارد، به مدافعین حقوق بشر امپریالیستی، جامعه شناسان ارتجاعی و تاریخ نویسان سرکاری مراجعه می کند و در نتیجه از او تصویر قاتل و خودکامه ارائه می نماید؟

زیرا: ستالین پرچمی است که دوباره بپا می خیزد. پرچم ایدئولوژی رهاییبخش، پرچم ایدئولوژی نجات از استعمار و استثمار، پرچم رفاه و خوشبختی اکثریت مردم و کارگران و زحمتکشان.

ستالین معمار سوسیالیزم اتحاد شوروی است، اتحاد شوروی که فاشیزم جهانی را با اهدای خون بیشتر از 20 ملیون انسان زحمتکش به زانو درآورد و بیجا نیست که امروز ایدئولوژی و فکرش با وجود سیلی از تبلیغات زهرآگین علیه او در میان مردم یکبار دیگر جا پیدا می کند . ستالین مبارز ضد سرمایه و امپریالیزم است، و بنگاه نشراتی بی بی سی حق دارد او را دشمن اش بداند و از او بنام قاتل یاد کند.

بلی، ستالین "قاتل" بود، قاتل فاشیست ها، قاتل دشمنان ملتش، قاتل جواسیس امپریالیزم، قاتل سرمایه و قاتل جلادان مردم و به حق که چه کینه ای در برابر این خاینان داشت، به اندازه که عاطفه اش برای مردم پایان ناپذیر بود!


تا بعد.


* جامعه جهانی یا امپریالیست های خونخوار؟ (به پیش شماره دوم – ارگان نشراتی سازمان انقلابی افغانستان ) وب سایت :www.afgazad.com
** جشن پایان جنگ جهانی؛ شبح استالین در روسیه، 19 ثور 1389، وب سایت: بی بی سی فارسی
*** "در این رای گیری که توسط یکی از بزرگترین ایستگاه های تلویزیونی روسیه و به صورت تلفنی، اینترنتی و اس ام اس برگزار شد، بیش از 50 میلیون نفر شرکت کردند.... به گفته ریچارد گالپین، خبرنگار بی بی سی در مسکو، استالین، که خود اصلیت گرجستانی داشت، در طول برگزاری رای گیری، تا چند ماه {از شش ماه}در مقام نخست قرار داشت تا این که تهیه کننده برنامه از بینندگان خواست به فرد دیگری رای بدهند."
"نیکیتا میخالکوف، هنرپیشه و کارگردان روسی که از داوران این رقابت بود، پس از اعلام نتایج گفت ما باید به طور جدی به این فکر کنیم که چرا مردم، استالین را به عنوان سومین چهره برجسته روسیه انتخاب کرده اند." – شکست استالین از شاهزاده نیفسکی در یک نظر خواهی، وب سایت بی بی سی فارسی.

۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۰, دوشنبه

... تا انتقام گرفته باشند!



در این اواخر خبرهائی از جوزجان میرسد که پسران والی پوشالی و قومندان امنیه این ولایت از سوی دهقانان و چوپانان مورد تجاوز جنسی قرار گرفته اند.

گر چه نمی توان با پدیده تجاوز جنسی موافق بود، ولی در کشوری که دیگر هیچ محکمه ای برای توده های فقیر موجود نیست، این خود توده ها اند که باید به محاکمه جنایتکاران بپردازند. توده ها با این نوع حرکت نشان می دهند که محاکم پوشالی ها، ناتوئی ها و استعمارگران فقط بدرد خودشان و ایادی بیمقدار سیاسی و فرهنگی و حقوق بشری شان می خورند.

بر بنیاد خبرگزاری پژواک، یما (پسر والی جوزجان – هاشم زارع - عضو حزب جنایتکار دوستم) و حشمت (پسر قومندان امنیه – عبدالخلیل امین زاده – عضو باند ستمگر ربانی) دو دختر جوزجانی را به دشت لیلی این ولایت برده و بعد مورد تجاوز قرار می دهند.
وقتی دهقانان و چوپانان ستمدیده این ولایت، که زخم ستمگری های دوستم و ربانی را بر شانه های شان حمل می کنند و هر روز خنجر خونین دولت پوشالی را بر گرده های شان احساس می کنند، این دو دردانه جنایت را در حالت تجاوز بر دختران معصوم جوزجانی می بینند، به خشم آمده، با داس های داست داشته، لباس های این دو جوانک را پاره پاره کرده و بعد هر دوی این جنایت پیشه را مورد تجاوز قرار داده و برهنه و عریان آنانرا به سوی شهر لگدزده روان می کنند.

چنانچه گفته شد، نمی توان با پدیده زشت تجاوز جنسی موافق بود، ولی پرسش اینست که چرا دهقانان و چوپانان این ولایت آنقدر در شعله خشم ضد جنایتکاران حاکم می سوزند که بخاطر انتقام گیری حتی به تجاوز جنسی متوسل می شوند.

پاسخ واضح است: سه دهه است که توده های ستمدیده و زحمتکش کشور ما زیر بار جنایت و خیانت رژیم های نوکرپیشه و تنظیم های جانی شکنجه می شوند، میمرند و هست و بودشان را از دست می دهند. در کشور ما هیچ محاکمه مردمی وجود ندارد که دشمنان مردم و آنانی را که بر سرنوشت خانواده های فقیرشان جنایت می بارند، محاکمه و تیرباران نماید. این دهقانان سالها انتظار کشیده اند تا روزی محکمه مردمی به حساب تمام آن وحوش خلقی – پرچمی، جهادی و طالبی و پوشالی های امروز رسیدگی نماید که زندگی شان را حرام ساخته اند؛ ولی با درد و دریغ می بینند که نه محاکمه ای موجود است و نه هم عدالتخواهیی. این دهقانان بجای اینکه حرامزاده های این کشور را بپای دار ببیند، مصروف پروژه های خودبخشی دیده و آنانی را که روزی در حنجره صدای مردم داشتند، امروز برایشان از چکمه پوشانی عدالت تکدی می کنند که خود ستمگران ِ ستمگران هستند.

این دهقانان می بینند که بطور اوسط هر هفته دختر شان، خانم شان و خواهر شان مورد تجاوز قومندانان و پوشالی های حاکم تنظیمی قرار می گیرند ولی کسی به اشک های شان نمی رسد. این توده ها می بینند که درد شان حس نمی شود و کسی نیست که به گفته شاملو درد مشترک شان را فریاد کند، به عکس هرزه های مثل فرشته حضرتی بر سکوی دفاع از این جنایت پیشه ها، خود را بیمقدارانه به فروش می گذارد.

و بالاخره این قلب های زخمی باید تصمیم بگیرند. باید با داس های شان حمله ببرند و با دریغ و درد به عملی متوسل شوند، که ....

که درد شان احساس شود.

این خیل ستمدیده باید بالاخره شعله های خشم شان را به تندر تبدیل کنند و با دستان دهقانی شان لباس های دردانه های جنایت را پاره پاره کنند، تا...

تا انتقام گرفته باشند!

۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۹, یکشنبه

استقلال طلبی یا انقیاد طلبی؟


به تازگی مصاحبه ای از ملالی جویا را بروی کمپیوترم پیاده کردم و با دقت شنیدم. این مصاحبه بخاطر چند مورد قابل تبصره کوتاه می باشد. از بحث بیشتر بر این مصاحبه می گذرم و فقط به دو مورد بسیار مهم به شکل گذرا اشاره هائی می کنم:

مبارزه ما اثر گذار بوده است
دیرییست که بخش از جنبش روشنفکری و آگاه ما با نظریات ارتجاعی و استعماری عادت داده شده است و این عادت سبب شده است که روشنفکران ما بجای ایفای نقش مترقی و انقلابی، ناآگاهانه و در شماری از موارد آگاهانه نقش ارتجاعی ایفاء نمایند.

برای اینکه بتوانیم جهت مترقی و پیشرونده مبارزه یک روشنفکر انقلابی را صیقل بیشتر بزنیم و جهت ارتجاعی آن را از میان برداریم، ناگزیز هستیم تا از فحش و دشنام و حرکات بچگانه و طفلانه نهراسیم و رک و راست انحرافات سیاسی و ایدئولوژیک را آماج قرار داده و به فرد مورد نظر کمک انقلابی نمائیم.

با شنیدن آخرین مصاحبه ملالی جویا، به این واقعیت پی بردم که مبارزه علیه انحرافات ایدئولوژیک و سیاسی می تواند به ثمر بنشیند و ذهنیت یا عادت سیاسیی را که در ضدیت با منافع مردم قرار دارد، از میان برده و بجای آن موضع گیری انقلابی را تشویق نماید.

خیلی مسرور و خوشحالم که امروز می بینم مبارزه ما علیه خط حاکم انحرافی دارد آهسته آهسته جا می افتد و دیگر ملالی جویا از امریکا و ایتالیا و متحدین ناتوئی امپراتوری جهانی نمی خواهد که به کمک مردم افغانستان بیایند و "به نیروها و شخصیت های دموکراسی خواه و مردمی افغانستان کمک نمایند"*، بر عکس او به تکرار از ماهیت امپریالیستی و "نیرنگ های آشنای استعماری و بازی های شیطانی امریکا و متحدینش" سخن می گوید. همچنان او دیگر از امریکا و ایتالیا نمی خواهد که جنایت کاران را محاکمه کنند، زیرا به این باور رسیده است که " امریکا از یک طرف با تمام خاینان و غدار های وطن ما دست دوستی می دهد و حتی از آدمکشی مثل ملا عمر دعوت می کند که به دولتش بپیوندد و از طرف دیگر در مقابل یک دو تایش بصورت دروغین اظهار نگرانی می کند." و همین طور او بر سخنش که " بدون شک کشور آسیب دیده‌ی افغانستان برای دستیابی به دموکراسی و پس از آن هم برای بازسازی ویرانی های سی سال جنگ احتیاج مبرمی به کمک و حمایت جامعه‌ی بین‌المللی {امپریالیزم} دارد." خط بطلان می کشد و به نتیجه رسیده است که "در افغانستان دموکراسی چه که کاریکاتوریی از دموکراسی هم وجود ندارد. من فکر می کنم که ادعای امریکا در مورد آوردن دموکراسی به افغانستان یک مسخره گی آشنا و دردناک امریکا با مردم ماست."

این تغییر موضع گیری ملالی جویا در نتیجه مبارزه سازنده ای بوده که مدتهاست از سوی شماری از روشنفکران آگاه و تشکلات انقلابی کشور ما آغاز شده است . چیزی که امروز ملالی جویا به آن رسیده است، ما مدتها قبل آنرا به حیث انحراف ایدئولوژیک با او در میان نهادیم ولی بجای رسیدگی به این کمبود، مصباح جان، یما جان، عاصم جان، عارف جان و جان های دیگر به ما اتهاماتی بستند که فقط خود شایسته آن بودند .

اینجانب که رسالت تاریخی ام را در این مبارزه ادا کرده ام، خیلی مسرور و خوشحالم که تلاش و کارم در این زمینه اثرگذار بوده و ظاهراً سبب تغییر موضع گیری غیر انقلابی حاکم به موضع گیری انقلابی شده است و دیگر نه ملالی جویا و نه حامیانش برای دستیابی به دموکراسی و بازسازی افغانستان احتیاج مبرمی به کمک و حمایت جامعه جهانی {امپریالیزم} نمی بینند.

مبارز استتقلال طلب یا قلمزن انقیاد طلب؟
ملالی جویا در این مصاحبه می گوید:" آقای سیستانی در امر دفاع از من بدون تردید به حمایت از مبارزه علیه دشمنان پلید وطن ما و شما و دفاع از دموکراسی و استقلال در افغانستان برخاسته.... یکی از ابزار عوامل آگاه و ناآگاه امریکا و بنیادگرایان هم همان اتهام پرچمی بودن است که به بعضی از شخصیت های پاک و مترقی که از حقیقت دفاع می کنند، زده می شود واین همان انتهای درماندگی آنها را می رساند، حتی به آقای مسعود فارانی چطور به سبکی و بی خیالی اتهام پرچمی بودن را میزنند."

بهتر است نمونه های از قلم این دو "شخصیت پاک و مترقی که از حقیقت دفاع می کنند" و به "دفاع از دموکراسی و استقلال در افغانستان برخاسته" اند، آورد تا خوانندگان قضاوت کنند، که ملالی جویا در این مورد واقعاً مسئولانه برخورد کرده یا فقط برای اینکه سیستانی و مسعود برایش دو سه تا مطلب و یک کتابگ قطار کرده به این ستایش و تمجید پناه برده ؟

سیستانی:

-" خانم شجاع و مبارز، سجیه جان کامرانی سلام!
نامه موجز و پر محتوای شما را عنوانی بارک اوباما، رئیس جمهور ایالات متحده امریکا، در سایت افغان- جرمن آنلاین خواندم، و از اینکه خواست قلبی میلیونها زن و مرد روشنفکر آگاه و وطن پرست افغان را در قالب یک نامه کوتاه به قصر سفید ارسال کرده اید، و بدینوسیله عمل تقلب گسترده در دور اول انتخابات را از سوی دو کاندید طراز اول یعنی حامد کرزی و داکتر عبدالله عبدالله محکوم کرده اید و روشن ساخته اید که باید این هر دو از کاندید شدن در دور دوم محروم ساخته شوند و چانس به کاندیدان سوم و چهارم داده شود، و در غیر اینصورت با تدویر یک لویه جرگه عنعنوی، به تشکیل یک حکومت موقت (3-4 ساله) از سوی ملل متحد اقدامی صورت بگیرد تا امکانات برای پاکسازی و تصفیه دولت آینده از وجود عناصر جنگ سالار و زن ستیز و مافیای فساد اداری و قاچاق مواد مخدر فراهم گردد، کار بسیار بجا و معقول است و دولت امریکا باید بداند که در وجود حامد کرزی و داکتر عبدالله، امریکا هرگز قادر نخواهد شد که به تطبیق برنامه های بازسازی درازمدت یا کوتاه مدت در افغانستان موفق گردد بلکه باروی کار آمدن هر یکی از این دو کاندید (حامد کرزی و داکتر عبدالله) ناامنی ها و شورش مخالفان همچنان شدت خواهد گرفت و کمک های بین المللی برای بازسازی افغانستان بازهم از طرف تیم های این دو کاندید حیف و میل خواهد شد و بدنامی و ناکامی برای امریکا به عنوان یک ابرقدرت جهانی باقی خواهد ماند ."

ملالی جان، در کجای این پاراگراف طویل شما می توانید نمونه ی از استقلال طلبی "روشنفکر" سیستانی را به خوانندگان آدرس بدهید؟ آیا اینها دفاع از استقلال است یا چسناله های استبداد؟؟ دلهره از ترس بدنامی امریکا به حیث یک ابرقدرت جهانی، به نظر شما دفاع از استقلال است یا جبین سایی بر آستان قصر سفید؟؟ این "روشنفکر" ی که باور دارد که امریکا برنامه های درازمدت بازسازی در افغانستان دارد، چگونه می تواند در دفاع از استقلال کشور برخیزد؟ و آیا کسی که "نیرنگ و بازی های شیطانی امریکا" را زیر نام بازسازی پنهان کند، می تواند "شخصیت پاک و مترقی" و از "حقیقت" دفاع کند؟؟

- "... ایکاش بجای کرزی، داکتر رمضان بشر دوست و یا داکتر اشرف غنی احمدزی در انتخابات برنده میشدند، که بدون تردید برای مردم افغانستان بطور عموم بسیار مفید بودند،زیرا... این هر دو کاندید، مردان دانشمند، صادق، پاک نفس، و قاطع و مصمم هستند و توانائی آنرا داشتند که افغانستان را از بحران موجوده نجات دهند."

ملالی جان، می دانم که میدانید که اشرف غنی احمدزی یکی از ایدئولوگ های استعمار در کشور ماست. او خود اعتراف می کند که طرح استعماری کنفرانس بن را او آماده کرده بود. بروی طرح استعماری کنفرانس لندن که ملاعمر آدمکش را هم قرار است در آخور دولت پوشالی بسته کنند، نیز او کار کرده بود و در حال حاضر بروی طرح کنفرانس کابل نیز شب و روز کار می کند. اشرف غنی احمدزی که یک استعمار زده تمام عیار است به نظر "روشنفکر" و "شخصیت پاک و مترقی" شما، انسان صادق و پاک نفس است. آیا واقعاً یک شخصیت پاک و مترقی می تواند از اشرف غنی احمدزی دفاع کند و او را انسان صادق و پاک نفس بگوید؟ آیا شما هم به این باور هستید که صادق و پاک نفس بودن اشرف غنی احمدزی حقیقتی ملموس است؟ فکر نمی کنید که سیستانی دروغ می گوید؟ آیا دفاع از یک شخصیت استعماری در عین زمان دفاع از استقلال کشور شده می تواند؟؟؟

- "باز هم کرزی اگر قرار می بود که معاونین خود را از میان جنگ سالاران و متهمین به نقض حقوق بشر برگزیند، پس بهتر بود بجای فهیم، جنرال دوستم را بر می گزید که از چند لحاظ بر فهیم برتری دارد. اول اینکه دوستم در تعهدی که با کرزی نموده بود، وفا کرد و در جوزجان تمام مردم با یک اشاره وی رای خود را در صندوق کرزی ریختند. از این لحاظ معلوم می شود که دوستم بر قول و قرار خود محکمتر از قسیم فهیم است. دوم اینکه روشنفکر تر از ملافهیم است"

ملالی جان، آیا سیستانی، "شخصیت پاک و مترقی" وقتی که می گوید که دوستم روشنفکرتر از ملا فهیم است، حقیقت می گوید؟؟ شما با سیستانی موافقید؟ آیا شما که یک شخصیت مترقی هستید به خودتان اجازه می دهید چنین صحبت کنید، اگر نه، پس چرا "روشنفکر" چنین احمقانه صحبت می کند؟؟؟ کدام مورد این پاراگراف با دفاع از استقلال و دموکراسی و حقیقت همخوانی دارد؟؟


- "کاش هاریسن، به این نکته هم اشاره می کرد که خشت اول این حکومت در بن کج گذاشته شده و لابد دیوار کج بالا رفته است. براستی این چگونه حکومتی بود که سه وزارت کلیدی (خارجه، داخله، دفاع) با پوست ریاست امنیت ملی، با چهار سفارت و لقب قهرمان ملی(به اعضای یک خانواده پنجشیری) همراه با ده ها پوست دپلوماتیک و صدها معین و رئیس و صدها قوماندان پولیس به یک ولسوالی کوچک...تعلق بگیرد، ولی برای 15 ولایت پشتون نشین با بیش از 140 ولسوالی... به اندازه همین یک ولسوالی قدرت داده نشود؟"

ملالی جان، این بحث قوم و موم و ملیت و پشتون و پنجشیری را چگونه ارزیابی می کنید؟ چه ربطی به دفاع از استقلال کشور دارد؟؟ آیا متوجه هستید که "روشنفکر" تان "بصورت بسیار دردناک در بحث های خاینانه شونیستی" غرق شده است؟؟ آیا برای یک شخصیت پاک و مترقی چنین لاطائلاتی می تواند معنی داشته باشد؟؟؟ شما خوب می دانید که حکومت بن از چورکان جنایتکاران تشکیل شد، چرا باید "شخصیت پاک و مترقی" در این زمینه دلهره داشته باشد؟؟ آیا او عمل خاینانه انجام نمی دهد؟؟؟ و...؟

مسعود فارانی:

- "با احترام خالصانه به کاندیدهای مثل جناب دکتور رمضان بشر دوست، دکتور اشرف غنی احمدزی، نباید زحمات کرزی را نیز نادیده گرفت.کرزی در طول زعامت اش با تمام بدی ها و نارسایی ها، داشتن برادران مافیایی اش و...و... نقاط مثبت را نیز داشت که چشمان پر از اغماض ما آنها را دیده نمی تواند.امروز باز تاریخ تکرار میشود اگر به آرامش نسبی، تحصلات گسترده، جنگهای مسلح که به جنگهای انتخاباتی ارتقاع {ارتقاء} کرده تا حدی زمینه میسر شده تا مردم بتوانند تفکر {فکر} کنند و آزادی بیان که تا دیروز نمی توانستند نامی از جنگسالاران را بر زبان آورند، امروز از برکت ژرف اندیشی عاملیت خوب جناب کرزی، هر کس می تواند آنها را بدون ترس برملا سازد.اینکه بخاطر بی حوصلگی روشنگرایان جناب کرزی نتوانست دارها را بخاطر بالا کشیدن جنگسالاران برپا کند بسیار خردمندانه و دورمنظر عالی را در آن میتوان دید. بگفته آلمان ها "آهسته ولی مطمئن" خدمات کرزی در جریان است. لطفاً شیرازه این روند را باز با بی حوصلگی ویران نکنید تا دچار سرگشتگی نشده و تاریخ باز تکرار نشود و سبب ندامت تان نگردد. خیر و صلاح جامعه در انتخاب دوباره جناب کرزی خواهد بود."

ملالی جان، با آنکه عکس العمل تان در مقابل این انقیادطلبی های مسعود جان فارانی واضح و روشن است، چرا او را "شخصیت پاک و مترقی می گویید"؟ شما در همین مصاحبه گفته اید :"اکثر روشنفکران ما که در غرب هستند با بی شرمی عجیبی.... یا هواخواه رژیم پوشالی فاسد مافیایی کرزی هستند و یکتعداد زیادی هم می بینیم بصورت بسیار دردناک در بحث های خاینانه شونیستی... غرق هستند." شما چگونه یک بی شرم را که هواخواه رژیم پوشالی مافیایی کرزی هست، "شخصیت پاک و مترقی" می گویید؟؟ با آنکه شما باور دارید که:" در این مدت هشت سال به سرنوشت زنان کشور ما بدترین خیانت ها صورت گرفته و تا امروز هم بدبختانه جریان دارد و درین مدت هشت سال شاهد هستیم که چطور زیر نام آنها بی شرمانه خاینانه بهره برداری های سیاسی شده...." ولی "شخصیت پاک و مترقی" باور دارد که:" نباید زحمات کرزی را نادیده گرفت.کرزی در طول زعامت اش با تمام بدی ها و نارسایی ها، داشتن برادران مافیایی اش و...و... نقاط مثبت را نیز داشت که چشمان پر از اغماض ما آنها را دیده نمی تواند." کی از حقیقت دفاع می کند، شما یا مسعود فارانی؟؟ چشمان کی پر از اغماض است، از شما یا از مسعود فارانی؟؟ به نظر من این مسعود فارانی است که دروغ می گوید و به بهترین نحو انقیادطلبی اش را به نمایش می گذارد، پس این آغا کجا، چگونه، چه وقت از استقلال دفاع کرده و حقیقت گفته است؟؟؟ آیا شما واقعاً طرفدار این انقیاد طلب هستید، انقیادطلبی که کرزی را به خیر و صلاح جامعه می داند و شما او را نوکر و پوشالی می گویید؟؟

خانم جویا، شما حق دارید از این "شخصیت های پاک و مترقی" دفاع کنید، ولی متوجه باشید که این دفاع غیر مسئولانه است.
تا بعد.

*صحبت های قبلی ملالی جویا:
-"امریکا باید حمایتش را از جنگ سالاران و جنگ افروزها متوقف سازد و کمک کند که انسانهایی مثل سیاف، ربانی، قانونی، فهیم، محقق، اسماعیل و دیگران به عوض نصب شدن در مقامات کلیدی، به مثابه جنایتکاران جنگی به محاکمه کشانیده شوند..." (از کتاب سیستانی)

-"ملالی جویا خاطر نشان ساخت که اگر دولت ایتالیا می خواهد واقعاً خدمتی به مردم افغانستان نماید باید سیاستی مستقل از آنچه به وسیله دولت امریکا دنبال می شود اتخاذ نماید و از هرگونه حمایت از جنگ سالاران ائتلاف شمال دست بردارد و به نیروها و شخصیت های دموکراسی خواه و مردمی افغانستان کمک نماید. و تکیه دولت امریکا بر تروریست های جهادی را علت عمده شکست جامعه جهانی در افغانستان و عامل اصلی تیره روزی امروزی عنوان نمود.
جویا همچنان از دولت ایتالیا خواست تا در راستای کار برای سیستم قضایی افغانستان، محاکمه جنایتکاران جنگی در یک محکمه بیطرف را باید مجدانه پیگیری نماید." (سایت کمیته دفاع از ملالی جویا)
-"بدون شک کشور آسیب دیده‌ی افغانستان برای دستیابی به دموکراسی و پس از آن هم برای بازسازی ویرانی های سی سال جنگ احتیاج مبرمی به کمک و حمایت جامعه‌ی بین‌المللی {امپریالیزم} دارد. مشکل امروز ما با حضور نیروهای خارجی در کشورمان این است که این نیروها به جای حمایت از صدای آزادیخواهان و فرزندان واقعی ملت با استفاده از فشار و سرکوب به حمایت از دولتی فاسد و دست نشانده گماشته شده اند.... درخواست ما این است که این نیروها از ایستادن در مقابل خواست ملت افغانستان دست برداشته و به حمایت و پشتیبانی از نیروهای دموکرات و آزادیخواه بپردازند." (گفتگوی شهروند با ملالی جویا، دسامبر 2007)

نوت: کروشه ها و برجسته نمودن ها از منست.