۱۳۸۸ تیر ۳, چهارشنبه

سیستانی، اکادمیک هرزه گر و دفاع ریاضی وار از ملالی جویا


به یاد ندارم چه زمانی و چه کتابی بود که در مورد ادوارد سعید می خواندم، ولی دقیقا به یادم است که در مورد شماری از روشنفکران بی مسلک ( هرزه گرایان سیاسی) گفته بود که هستند شماری از روشنفکرانی که تا حد جزم گرایی نااندیشیده از یک خدای سیاسی حمایت می کنند و پس از چندی که از آن سرخورده شدند برای خود خدای سیاسی جدیدی خلق می کنند و با همان جزم گرایی نااندیشیده قبلی از آن دفاع می کنند.
این سخن ماندگار ادوارد سعید، وضعیت مسخره اکادیمسین پرچمی (سیستانی) را به خوبی نشان می دهد. هرزه گر اکادمیک ما، گاه از راه "شورای انقلابی" نوکرانی چون کارمل و نجیب را خدای سیاسی اش ساخته و بپای آنان وجدانش را تبر می زند و پس از یک جنگ زرگری از این دو دلخور شده؛ جانی مردی کثیف چون مسعود را خدای فکر و ذکرش می سازد و تا می تواند برای پکول و مکولش می گوید و می نویسد و پس از یک سرخوردگی ، این بار برای شستن لکه های ننگین دامنش بپای ملالی جویا میرود و چنان مجذوب شهامت او می گردد که از انحرافات بسیار جدی ایدئولوژیکش چشم می پوشد و چون طفلک لجوج نق زده اکت و ادای دفاع از ملالی جویا می نماید و یکباره او را به خدای سیاسی اش تبدیل می کند. دفاع خشک و ریاضی وار یک پرچمی از ملالی جویا و سکوت او در مقابل این دفاع، سوالاتی را در ذهن خلق می کند که بایست خود ملالی جویا جواب بدهد.
در جهان سوم، شماری زیادی از اکادیمیسن ها به مرض مهلک پیروی متعصبانه دچار اند و استبدادگرایان تلاش می ورزند جای روشنفکران را به متخصصین و تکنیسین ها بدهد تا با اندیشه ویرانگر شان تجاوز و استبداد را رسمیت ببخشند و این شیوه ی است که در کشور ما، هم مالکان "شورای انقلابی" به آن توسل جستند و هم اکنون امپریالیست های غربی به آن توسل می جویند.
راسل جاکوبی به این باور است که در جوامع استبدادی و استعماری جای روشنفکران را تکنیسین های صنف های درس اشغال می کند، افرادی ساکت و صامت که فهم و درک شان ناممکن است؛ کسانی که از مجرای کمیسیون ها ("شورای انقلابی" ـ لمبه) استخدام می شوند و نگرانی شان راضی نگه داشتن ولینعمت ها و کارگزاران گوناگون خود است؛ کسانی که با دیپلوم های پوهنتونی و آمریتی اجتماعی روش تجاوزکارانه را پیش می گیرند. و اکنون دیده می شود که بهترین نمونه این نوع صامت ها و ساکت ها، سیستانی است و عده ای ظاهرا "شعله ای" نیز به او تاسی جسته، اندیشه ویرانگر را تبلیغ می کنند و باب امپریالیستی را بیش از پیش می گشایند.
بحث بر نوشته های سیستانی در باره مبارز مردانی چون سید حسن موسوی و داد نورانی و دفاع بت وارانه از ملالی جویاست. سوالی که ذهن کنجکاو را اشغال می کند، اینست که چرا داد نورانی و حسن موسوی مورد غضب و غیظ سیستانی، یاسر و چند تا "چپ" دیگر قرار گرفته و در پشت سنگر ملالی جویا این همه هیاهو راه انداخته و به زغم خود شان انقلاب را به پایان رسانده اند!!
واضح است. پس از آنکه داد نورانی از مدیر مسوولی نشریه روزگاران استعفا داد و سیاست های سازشکارانه آن را خبط سیاسی خواند و با خط فکری جدید نشریه مبارز "پیشرو" را روی دست گرفت و ضمن انتشار آن سیاست های سرابی، ویرانگر، ارتجاعی و سازشکارانه حاکم را به نقد کشید، یکباره رگ های گردن شماری پندید و هیاهوی بی معنی راه انداخته و زبان به بدگویی گشودند. مدال گیری از اتحادیه اروپا و کنگره امریکای اشغالگر، تحصن های یونامایی، شرکت در پارلمان اشغالی، شرکت در رژیم پوشالی، ابهام گرایی و مبارزه برای بورژواترین دمکراسی از مواردی بود که زیر شمشیر برنده نشریه "پیشرو" رفت و قلمبدستان مبارز پیشرو این اندیشه های ویرانگر پر زرق و برق را افشا کردند، نمی دانم مخالفت "پیشرو" چرا عده ای را به غیظ آورده است، در حال که این عده مدعی مبارزه ضد امپریالیزم نیز هستند؟؟
یکی از وظایف جدی روشنفکران در کشورهای مستعمراتی اینست که در کنار مردم قرار بگیرند و روشنگرانه مردم را در مبارزه بر ضد استبداد و استعمار رهبری کنند، نه اینکه با اندیشه های ویرانگر مردم را به سراب استبداد و استعمار ببرند و آنان را بر بازوان ستبر رهایی شان بی باور ساخته؛ کنگره های امپریالیستی، پارلمان های اشغالی و نهاد های استبدادی را مرجع نجات آنها دانسته و به این صورت به "پلورالیزم" سیاسی استعمار تن بدهند و باور مردم را بپای استعمار سر ببرند.
بدون شک یکی از افرادی که ناگزیر زیر این انتقاد می رفت، ملالی جویا بود. زیرا او بر بازوان ستبر توده ها باور ندارد و استدلال می کند که:"امریکا (اشغالگر کشور ما – لمبه) باید حمایتش را از جنگ سالاران و جنگ افروزها متوقف سازد (در آخرین دیداری که بوش از افغانستان داشت، با دست شوراندن سیاف ها و ربانی ها نشان داد که امریکا به این تیوری ها ! پشیزی ارزش قایل نیست) و کمک کند که انسانهایی مثل سیاف، ربانی، قانونی، فهیم، خلیلی، محقق، اسماعیل و دیگران به عوض نصب شدن در مقامات کلیدی، بمثابه جنایتکاران جنگی (به نظر ملالی جویا امریکا جنایتکار نه بلکه مرجع دادخواهی توده هاست) به محاکمه کشانیده شوند..."*
این طلب حمایت در حالی صورت می گیرد که ملالی جویا و همفکران گاه گاه از اشغال نیز صحبت بعمل میاورند، کدام عقل سلیم (البته منظور سیستانی و یاسر نیست) می تواند بپذیرد که در عین زمان هم مخالف اشغال بود و هم طالب حمایت از آن؟
این اصلی ترین نکته ی اختلاف است. در یک سو مبارزانی چون موسوی و نورانی و پورتال مردم گرا و ضد اشغال، افغانستان آزاد – آزاد افغانستان ایستاده است و با رسالت مبارزاتی به افشاگری و روشنگری میروند و در سوی دیگر پرچمی خاینی چون سیستانی و کرنشگران او با پورتال مرتجع جرمن جرمن کمین گرفته اند و در تلاش نهادینه نمودن استبداد و استعمار در کشور ما هستند.
حال خوانندگان قضاوت کنند: یکسو مبارزانی چون خلیل الله معروفی، داکتر میر عبدالرحیم عزیز، ملالی نظام، نسرین معروفی، موسوی، حمید انوری با پورتال افغانستان آزاد و داد نورانی با نشریه "پیشرو" ایستاده اند و به جنگ استعمار و استبداد میروند و اصول را قربانی دفاع ریاضی وار نمی سازند و اندیشه های ویرانگر را آماج قرار می دهند و در سوی دیگر سیستانی پرچمی، یاسر، عاصم سیف و... ایستاده اند و اندیشه های ویرانگر را تبلیغ می کنند و کاکا بوش را ناجی توده های ستمدیده افغانستان قلمداد کرده، از گرفتن هیچ مدالی دریغ نمی ورزند، حق با کیست؟
سیستانی جان، با تراشیدن خدای جدید سیاسی نمی توانی لکه های ننگین دامن خونین پرچمی گری ات را از دیده های انقلابیون پنهان کنی ولی بدون شک چنان که موسوی مبارز گفته است می توانی چپ های جامعه مدنی و سازشکار را بر محور "شورای انقلابی" ات جمع کنی و با قهرمان پروری های کور، استبداد را در کشور ما نهادینه بسازی؛ چیزی که راسل جاکوبی به خوبی به آن اشاره کرده است.

سیستانی، تو کجا و موسوی مبارز و داد نورانی انقلابی کجا!






* در همین حال خواهر مبارز نسرین معروفی نیز مدتی قبل مصاحبه ای با ملالی جویا در سایت افغان جرمن آنلاین انجام داده بود که ضمن برجسته ساختن اشغال کشور ما توسط نیروهای امریکایی و ناتو در چندین پرسش، ملالی جویا در پاسخ به ابهام گرایی رو می آورد که کلیت پاسخ ها ، آری گفتن به اشغال است. و این جدی ترین بحث با ملالی جویا و دیگران است.

۳ نظر:

  1. در نوشته به نظرم کمی ضد و نقیض گویی شده است. از یکسو ملالی جویا و چند تن دیگر در یک طرف منحیث سازشکاران با "امپریالیزم" و "دارای افکار ویرانگر" معرفی میشوند و از جانبی کسانی چون میر عبدالرحیم عزیز، ملالی نظام، حمید انوری و دیگران مبارز خوانده شده اند. اما به نظر میرسد که نویسنده خبر ندارد که همین "مبارزان" هرکدام چندین نوشته در وصف ملالی جویا دارند و از مدافعان سرسخت جویا و پیکارش هستند.
    نویسنده باید بداند که ملالی جویا دیگر به نماد مبارزه و شهامت در افغانستان مبدل شده و هر افغان شریف و وطندوست دفاع از او را جز وظایفش میداند. حال اگر پرچمی و خلقی‌ای هم به دفاع از جویا برمیخیزند (هرچند جویا همیشه مستقیم خلقی و پرچمی را خاین و وطنفروش خطاب کرده) این دیگر چه ربطی به جویا دارد؟

    پاسخحذف
  2. لمبه عزیز، سخن گفتن آسانترین و بی‌خطر ترین کار است. اما متاسفانه "مبارزان" تو مثل ملالی جویا اهل عمل نیستند. هروقت مثل ملالی جویا رفتند مقابل دشمنان خونپر ایستادند و به ریش شان تف انداختند، آنوقت همه‌ی شانرا خواهم پذیرفت و به ایشان سجده خواهم کرد. تا آنوقت نوشته های شان در حد لاف و پتاق از بستر نرم "امپریالیزم" در کانادا و امریکا تلقی خواهد شد و نه بیشتر.

    پاسخحذف
  3. مینویسید:

    "... سیستانی پرچمی، یاسر، عاصم سیف و... ... کاکا بوش را ناجی توده های ستمدیده افغانستان قلمداد کرده...."

    لطفا به مقالاتی از اینان که "کاکا بوش را ناجی توده های ستمدیده افغانستان قلمداد کرده اند" لنکی بگذارید.

    پاسخحذف