۱۳۸۸ خرداد ۲۶, سه‌شنبه

رسانه های آشغالی و ستون سازی استبداد


ماکسیم رودنسون در کتاب "جاذبه اسلام" می نویسد که غرب همواره می کوشد در برخورد با ملت های استعمار زده، آنچه را که در حیات فرهنگی و معنوی روزمره آنان از مصرف افتاده و کهنه شده باشد، حفظ نماید و به هر اندازه ی که اسلام جهان مسلمان از عصر کنونی دورتر باشد و بیشتر به عقب بازگشت کرده باشد برای غرب جاذبه ی بیشتری دارد.

در همین حال، صادق جلال العظم در کتاب "سلمان رشدی و حقیقت در ادبیات" با صراحت ابراز می دارد که به نظر غربی ها، ما شرقیان را آنچه شایسته است چیزی جز استبداد شرقی و ارزش های معین آن و دینداری قرون وسطائی و کورپروری ها و عیب زدگی های آن نیست.

بحث رسانه ها و سیاست گذاری غرب در این زمینه دقیقا از همین دیدگاه آب می خورد. در کشور ما نیز مسوولیت رسانه ها چیزی جز حفظ استبداد، کورپروری، تعصب، تخدیر و تفرقه نیست. همانطوریکه در جهان امروز بجای دموکراسی اطلاعاتی، استبداد رسانه ای حاکم است و از پنج انحصار کنونی امپریالیستی یکی هم انحصار تکنالوژی اطلاعاتی و رسانه ای است که هدف آن کنترل اذهان عمومی جامعه می باشد؛ در افغانستان نیز این انحصار بوضوح دیده می شود و طبقات حاکم فیودالی و سرمایه داری انحصار رسانه های کشور ما را در دست دارند.

در نظام های استبدادی، تفنگ و تازیانه از وسایلی اند که سردمداران برای پیاده کردن ایدئولوژی شان از آن سود می برند، اما در نظام های "دموکراتیک" این وسایل تبلیغاتی است که جای تازیانه را می گیرد و افکار جامعه را در خط منافع طبقاتی خود قرار می دهد. در حال حاضر استعمارگران از وسایل "دموکراتیک" سرکوب افکار عامه در افغانستان سود می برند و به این منظور یکی از دستاوردهای چشمگیر شان را توسعه رسانه ها قلمداد می نماید.

افغانستان که اکنون زیر پوزه بی پنجاه و دو به تمرین دمکراسی، جامعه مدنی و پلورالیزم غربی مصروف است، یکی از کشورهای منطقه به شمار میرود که در کمترین مدت بیشترین نرخ روییدن سمارقی رسانه ها را شاهد است. در این کشور که بیشتر از هفتاد و پنج در صد مردم آن زیر خط فقر زندگی می کنند، بیشتر از 300 نشریه، 15 شبکه تلویزیونی، ده ها رادیو و سایت های گونه گون انترنیتی راه اندازی شده است که هدف همه یکی است: کنترل اذهان عامه.

رسانه های افغانستان عمدتا بر دو خط فکری در حرکت است که نتیجه اش یک کل است. خط کپیتلستی و خط فیودالی که هر دو خط در نقطه واحد استبداد به تلاقی می رسد. این رسانه ها عمدتا از سوی ایالات متحده امریکا، اتحادیه اروپا و ایران راه اندازی، تمویل و سیاست گذاری می شود. در میان این همه آشغال، تلویزیون ها و رادیو ها بیشترین اثر گذاری را بر مردم داشته و از خوبترین وسایل تبلیغاتی هر دو خط فکری به شمار میرود. تلویزیون ها و رادیوهای افغانستان نه تنها به تبلیغ استبداد شرقی بلکه به تبلیغ استبداد غربی و به قول صادق جلال العظم به تبلیغ دینداری قرون وسطایی و کورپروری ها مصروف می باشد و تلاش دارد تا به گفته رودنسون چیزی های را که دیگر در فرهنگ ما مرده اند یا از مصرف افتاده اند، دوباره تولید و احیا نمایند. هدف از این تلاش ایجاد تماشاچیان دموکراسی ، تخدیر مردم، از بین بردن ارزش های انسانی، حرام ساختن ایده های مترقی ، جلوگیری از تشکل جامعه، محو ایدیولوژی های پویا و مردمی و کنترل اذهان عامه است.

ایالات متحده امریکا از انحصارگرایان دست اول رسانه ها و تکنالوژی اطلاعاتی در جهان به شمار میرود. در این کشور شرکت های نفتی و صنعتی هر کدام رسانه هایی را در انحصار خود قرار داده اند. یکی از رسانه های مشهور این کشور صدای امریکا است که در حال حاضر در سراسر جهان بیشتر از 115 ملیون شنونده دارد که در سال 2006 برای کنترل افکار عامه بیشتر از 166 ملیون دالر به مصرف رساند. این رادیو در افغانستان نیز به سه زبان پشتو، دری و انگلیسی نشرات می نماید. امریکا یکی از عمده ترین تمویل کنندگان رسانه های افغانستان به شمار میرود که این ماموریت عمدتا از طریق اداره توسعه جهانی ایالات متحده امریکا پیش برده می شود. یکی از بارزترین شبکه های که بیشترین حمایت اداره توسعه جهانی ایالات متحده امریکا و بویژه سفارت امریکا را دارد، شبکه های تلویزیونی طلوع و لمر است. سعد محسنی، افغان تبار استرالیایی و برادرانش (جاهد و زید) و خواهرش(وژمه) و نجیب نام، از لمیده گان ارگ ریاست جمهوری با حمایت مستقیم خلیلزاد از گردانندگان این شبکه ها به شمار میروند که وظیفه نامقدس تبلیغ سیاست های استعماری امریکا را بر دوش می کشند.( فراموش نشود که خلیلزاد و مقامات بلند پایه یو ایس ای آی دی چندین بار از تلویزیون طلوع دیدن نموده و سعد خان ضمن دیدار مالکان طلوع، لوحه های "تحفه مردم امریکا به افغانستان" را بر در و دیوار این تلویزیون نصب می نمود).

بهتر خواهد بود که با مرور گذرا بر برنامه های تلویزیون طلوع سخن رودنسون را به محک بگذاریم و ببینیم آنچه که رودنسون در مورد سیاست گذاری های چتل و خرافه گرایی غرب می گوید، بهترین نمونه اش تلویزیون طلوع (این شبکه را بخاطر نمونه می گیریم که بیشترین حمایت امریکا را با خود دارد و به حیث تربیون سفارت امریکا عمل می نماید) نیست؟

خرافه گرایی (سریال های؛ زمانی خشو هم عروس بود، امتحان زندگی، وراثت، تجارت های خانوادگی، اسرار دنیا، رازهای این خانه، بعد چهارم، قصه هر خانه، ....) که از امواج طلوع به جامعه عرضه می شود، چیزی جز پیروی نعل به نعل از سیاست های غربی در کشور استعمار زده ما نیست. من با برداشت چتل خرمی از سریال های این تلویزیون مخالفم، ولی سخت باور دارم که سیاست تخدیر کننده آشکار این سریال ها، به اندازه استعمار نظامی خطرناک و کشنده است. این تلویزیون با تعقیب سیاست "وصف العیش نصف العیش" در برنامه های از نوع هاپ، لس، ستاره ها و ده ها گندو مند دیگر در صدد ایجاد مدینه فاضله شهوانی است و اندیشه و فکر را می کشد و جامعه را بسوی هیپی گری و الکلیسم سوق می دهد و بالاخره جوانانی تربیه می کند که حاضرند چکمه هر جلاد را برس بکشند.

امروز استعمارگرانی که در کشور ما حضور دارند، ضرورت دارند تا جوانان سرزمین ما نپرسند که چرا بیشتر از 60000 مهاجم بر خاک شان شکم انداخته اند و زیر چکمه های شان هست و بود این وطن را لگدمال می کنند، نپرسند که چرا کشور ما به آشپزخانه هیرویین جهان تبدیل شده است، نپرسند که چرا این کشور به جاسوسکده مبدل شده است، نپرسند که چرا بیشتر از 75 در صد مردم ما زیر خط فرق به سر می برند، نپرسند که یو ایس ای آی دی، جی تی زید، ای ایم ایف، بانک جهانی، آی ایف سی و سایر لانه های استعماری در کشور ما چه می کنند، نپرسند که چرا پدران ما فرزندان شان را لیلام می کنند، نپرسند که چرا در غور و فاریاب و سرپل مردم ما علوفه می خورند، نپرسند که چرا سیاف، قانونی، ربانی، فهیم، راکتی و دیگر جنایت بچه ها لگام رهبری این کشور را در دست دارند، نپرسند که چرا بازارهای جهانی سلاح از برکت کشور ما و عراق از دوره های رنسانس می گذرد، نپرسند، نپرسند و نپرسند....و رسانه های کشور ما این ضرورت استعمارگران را با برنامه های بند تنبانی و تختخوابی و دیگر برنامه های مبتذل پاسخ می گویند.

دموکراسی رسانه ای غربی ها در افغانستان محدود به جنگ های زرگری است و بگومگو های فردی را مورد نقد قرار می دهد و هیچگاه بر سیستم استعماری حمله نمی برد. در هفت سال گذشته هیچ رسانه ای مساله اشغال کشور ما را بالا نکرده است و بعوض تلاش صورت گرفته است تا ستون های استبداد را مستحکم نمایند. وقتی که قهرمانان رسانه های ما سعدخان، بیات خان، آصف خان، نجیب خان، افغان خان، برهان خان، خرم خان، کریم خان، محقق خان، رشید خان، رحیمی خان و ده ها سرجاسوس و دنبالچه های سیاست استعماری باشند، عاقلانه نخواهد بود که از رسانه های افغانستان امیدی برای ایفای نقش مترقی در تحول جامعه داشت. رسانه های ما با دستکش های مخملی غرب کشور ما را بپای استعمارگران سر می برد و ستون های استبداد را بر در و پیکر این سرزمین میخ می کنند.

اگر از یکسو رسانه هایی با اکت و ادای پیشرفت و ساز و سرود و رقص و پایکوبی، به تبلیغ ایدئولوژی استعماری مصروف اند، از سوی دیگر "تمدن" محسنی و "نور" ربانی و "راه فردا" محقق که هر سه حمایت غربی ها را نیز دارند، مصروف تبلیغ دینداری و لاطائلاتی هستند که فقط به درد ببو و بابه خود شان می خورد. هر دو خط تبلیغاتی در نهایت به استبداد می انجامد چیزی که برای غربی های در کشور ما پر جاذبه است و حضور شان را در کشور ما تداوم می بخشد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر