۱۳۸۸ خرداد ۲۶, سه‌شنبه

هژمونیزم پشتون یا هولوکاست پشتون ها؟؟


بصیر بگزاد در نوشته اش بنام "زوال مارشال فهیم، افول جنرال دوستم و هژمونيزم پشتون!" بنجل های را در سطح خودش به دفاع از "مارشال" اش و دیگر موجودات نایابش پشت هم ردیف کرده است، که من عجالتاً از کشتن وقتم در این زمینه جلوگیری می کنم، ولی می خواهم بحثم را بر "هژمونیزم پشتون" متمرکز کنم.
آیا واقعاً هژمونیزم پشتون وجود دارد؟ آیا آنانیکه از هژمونیزم پشتون و حاکمیت پشتونها صحبت می کنند، آب در هاون نمی کوبند و گردباد طفلانه راه نیانداخته اند؟ آیا شرافتمندانه خواهد بود که موجوداتی از نوع سیاف و احدی و کرزی را بزرگان پشتونها بدانیم و آیا احمقانه تر نیست که ربانی، فهیم، اسماعیل خان ، دوستم ومحقق را از بزرگان اقوام تاجیک، ازبیک و هزاره قلمداد کنیم؟ و بالاخره کجاست آن هژمونیزم پشتون که نمی تواند سدی شود برای هولوکاست پشتون ها، آقای بیگزاد؟؟
در کشور ما تحصلیکرده ها ( به خودم اجازه نمی دهم که از کلمه روشنفکر استفاده کنم، زیرا شاملو ارزنده ترین تعریفی از یک روشنفکر ارائه کرده است، او می گوید که روشنفکر در جهان ما کسی است که بر ضد استبداد در کنار خلقش قرار بگیرد؛ ولی تحصیل کرده های ما چنین نیستند و برخلاف تعریف زنده یاد شاملو نه در کنار خلق، بلکه در کنار استبداد قرار می گیرند و از اینرو نمی خواهم به کلمه روشنفکر توهینی روا بدارم) چه شئونیست های پشتون و چه ناسیونالیست های غیر پشتون گردباد را می اندازند و خاینان کشور ما را به ملیت شان منسوب ساخته و بر تمام ملیت می تازند و عقده های فاشیستی شان را فرو می نشانند و بدین صورت ماهی های دلخواه می گیرند.
دولت (حکومت، پارلمان، قضا) ماشین سرکوب طبقات محکوم بوسیله طبقه حاکم است. هیچ دولتی نمی تواند ماورای طبقاتی برخورد کند و سوای منافع طبقاتی اش بیاندیشد. دولتی که امروز در افغانستان حاکم است با در نظرداشت جامعه طبقاتی افغانستان تضمین کننده منافع طبقه معین است. در جامعه طبقاتی، تضاد میان طبقه حاکم و طبقات محکوم آشتی ناپذیر است و از اینرو به دولت (ماشین سرکوب) نیاز دیده می شود.
دولت کنونی از لحاظ ماهیت سیاسی اش متشکل از کمپرادورها و فیودالهای مذهبی است. عده ای از منافع کمپرداورها دفاع می کنند و عده ای هم از منافع فیودال ها و هر دو از منافع امپریالیزم جهانی. از اینرو اگر حق استفاده از اصطلاح هژمونیزم را داشته باشیم، بایست آنرا از حیطه قومی کشید و رنگ طبقاتی داد و از هژمونیزم طبقاتی سخن گفت.
اتمر، احدی، رامین، عادل، امین رسول، سنگین، فاطمی، پشتون، خدایداد، قرقین، سپنتا، اعظم و...عروسک های خیمه شب باز هژمونیزم سرمایه داری کمپرادور هستند و برهان الدین، یونس، رسول، اسماعیل، جبار، خلیلی، محقق، داود، عطا، دین محمد، دوستم، پیرم قل، حضرت علی، فهیم، نورزی و... خاله مردکهای هژمونیزم فیودالی. این دو هژمونیزم با آنکه تضاد های سلیقه ای دارند، ولی در کل برای منافع امپریالیزم جهانی تلاش می ورزند و هر یک وظیفه دارد تا بر گرده های قوم شان سوار شده به دهل امپریالیزم برقصند.
از اینرو کسانی که عقل شان در چشمشان است، گردباد راه می اندازند و کف بر دهن، بجای هژمونیزم طبقاتی از هژمونیزم پشتون صحبت می کنند و در دو جبهه همچون خدمت گزاران بی مزد خدمت می کنند: یکی برای آنانی که به خاطر سودهای طبقاتی شان بر گرده های همتبار خود سوار اند و خون آنان را می ریزند و دوم برای "دوستان جامعه جهانی" شان، تا از این اختلاف سود برده و چون عراق کشور ما را به جغرافیای محدود ملیتی و زبانی تقسیم کنند تا بهتر و آسانتر سود ببرند.
اینجا هژمونیزم طبقاتی و اقتصادی است، نه هژمونیزم ملیتی و سمتی. احدی و اتمر و شینواری و مجددی و خلیلی و دوستم و فهمیم و ربانی و کرزی و مسعود و قانونی همه و همه بر دسترخوان واندوم دموکراسی! پوز گرفته بر اقوام شان می خندند و تعهد می سپارند تا بیشتر بکشند، بیشتر غارت کنند، بیشتر بدزند، بیشتر تفرقه بیاندازند و بیشتر کشور را مستعمره واندوم دموکراسی نمایند.
امروز در کنار اینکه تمام اقوام ستمدیده کشور ما بدترین ستم ملی و طبقاتی می کشند، ولی هولوکاست مدرن واندوم دموکراسی، ملیت پشتون را به پرتگاه تاریخ سوق داده است.اگر هولوکاست دیروز را هیتلر براه انداخت هولوکاست امروزی پشتونها از سوی ریمبوهای دموکراسی در شکل مدرن آن راه اندازی شده است. وقتی که بمب های ترموباریک و خوشه ای بهتر می تواند انسان را از پا درآورد، نیازی به کوره های آدم سوزی هیتلر نیست!
امروز پشتون ها در کنر، ننگرهار، پکتیا، پکتیکا، زابل، خوست، غزنی، هلمند، کندهار، زرنج، فراه، هرات، ارزگان، باجور، وزیرستان شمالی و جنوبی، ایجنسی های مومند و خیبر، پشاور و... بمبارد می شوند، در عملیات انتحاری نوکران مذهبی واشنگتن و لندن کشته می شوند، نسل اندر نسل در مزرعه های کوکنار زندگی برزخی می گذرانند، شفاخانه های و مکاتب شان می سوزد، معلم شان سر بریده می شود، بر مراسم عروسی شان بمب می ریزد و یورانیم تهی شده می خورند و هولوکاست قرن بیست و یکم بنام پشتون ها مسمی می شود؛ کجاست آن هژمونیزم پشتون، آقای بیگزاد؟
کرزی، اتمر، احدی، یوسف، سنگین، وردک (به طاقت دو)، سیاف و شینواری پشتون با محقق، قانونی، ربانی، عبدالله، فهیم، خلیلی، ضیا مسعود و اسماعیل غیر پشتون؛ هولوکاست پشتون ها و ستم ملی و طبقاتی بر پشتون ها، تاجیک ها، هزاره ها، پشه ای ها، بلوچ ها، ایماق ها، نورستانی ها را در چوکات پیمان ستراتیژیک با امریکا امضا کرده اند و از این جهت هیچ منطقی نیست که از هژمونیزم پشتون سخن راند و روده درازی کرد.
اگر شهروند صدیق افغانستان هستید، ایجاب می نماید که از این بازهای بچگانه بگذرید، هژمونیزم "جامعه جهانی" تان را آماج قرار داده و بر هژمونیزم طبقاتی تف بریزید، نه بر پشتون ها.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر