۱۳۸۸ خرداد ۲۶, سه‌شنبه

"قائد جهاد" دروغگوست


امیر اسماعیل خان که مثل سارقین دیگر دولت بر اریکه قدرت لمیده است، بارها و بارها منحیث وزیر آب و انرژی لافیده و شافیده از برق 24 ساعته در شهر کابل حرافی کرده است. او باری در نخستین قیادتگری اش در زمینه انرژی و آب، فرمان صادر کرد که در چهل روز آینده کابل برق بیست و چهارساعته خواهد داشت. شهریان کابل که آوازه های گرم و نرم "قائد بازسازی هرات" را شنیده بودند، بر این فرمان باور بردند و روزشماری معکوس را آغاز کردند ولی در چهلمین روز این شمارش نه برقی بود و نه نوری و مردم بر ریش "قائد بازسازی هرات" خندیدند.
هنوز مدتی نگذشته بود که باز امیر با شادی مرگک از تورید برق ترکمنستان لب به سخن گشود و از برق و انرژی بیست و چهارساعته صحبت نمود، ولی نه برق بود و نه انرژی و نه آب، بلکه همه و همه بی آبی و بی آبی و اینبار نیز بخت اسماعیل خان بر تختش ننشست و زبانزد عام و خاص شد و نامش شد جهادی دروغگو.
در دومین هفته ماه جوزا بار دیگر روزنامه ها از قول امیر نوشتند که کابل تا آخر ماه جوزا برق بیست و چهارساعته خواهد داشت. ولی نه تنها که برق بیست و چهار ساعته پیدایش نشد بلکه برق لنگ لنگان امیر نیز کورمال شد و بالاخره کور و خانه های نیم روشن به تاریکخانه ها تبدیل شد. اینک شادفریاد های کودکان نیز آرام گرفته است و نمی گویند که برق آمد!
چرا قائد جهاد امیر محمد اسماعیل خان تا اکنون بارها و بارها از برق بیست و چهارساعته در کابل لافیده و شافیده است ولی نتوانسته است حداقل برق دوازده ساعته نیز به شهریان فراهم نماید؟
اجازه بدهید که به منظور پاسخگیری قصه ای را نقل کنم که شاید خالی از لطف هم نباشد.امیر شبی از شب ها با تلویزیون آیینه دوستم از سرگذشت های زندگی اش می گفت و چنین قصه کرد:" لند کروز در سینه دشت های سوزان نیمروز به پیش میرود. ناگهان با مین تصادم می کند و پای من می شکند. ما در همین دشت ها راه گم می شویم. امپیر تیل لندکروز با راه گمی و نابلدی ما در دشت ها به دو خط آخر می رسد. حیران و سرگردان می مانم. ناگهان در ذهنم خطور می کند که باید برای نجات از بلا های غیر منتظره هفت بار آذان داده شود. رو به قبله می ایستم، هفت بار آذان می دهم و پس از هفت بار آذان ما با همان تیل کم تا نزدیکی های ولسوالی چهار برجک خود را می رسانیم و سپس به هرات و از آنجا به ایران پناه می بریم."
امیر در ادامه می گوید: " شنیده بوده است هر کسیکه چهل شب آیه الکرسی را با خود بخواند شب چهل و یکم در زندگی اش اتفاقی می افتد. من هم پس از خواندن چهل شب آیه الکرسی، شب چهل و یکم از زندان طالبان فرار کردم."
بسیار خب. حال که امیر توانسته است از برکت هفت بار آذان با تیل بسیار کم تا هرات برسد و با چهل شب آیه الکرسی خوانی از زندان طالبان فرار نماید، چرا هفت بار نه که هزار بار آذان نمی دهد تا با منابع غنی آب کشور، برق بیست و چهارساعته فراهم نماید و چرا چهل شب آیه الکرسی نمی خواند تا اتفاقی بیفتد و از شرمندگی و لافزنی نجات یابد؟
وقتیکه وزیر انرژی و بی آبی یک کشور باور داشته باشد که با هفت بار آذان دادن می تواند فرسنگ ها را با چند لیتر تیل، موتر براند و با چهل شب ایه الکرسی خوانی از زندان رهایی یابد، آیا مردم ما حق دارند که انتظار داشته باشند تا خانه های شان با نور برق روشن شود و آیا کشو ر ما حق دارد که از انرژی صحبت کند؟
امیر چندی پیش فرموده بود که بیست ملیارد دالر نیاز است تا 50 درصد مردم به برق دسترسی پیدا کنند. عجب، وقتیکه امیر ما می تواند با هفت بار آذان دادن با چند لیتر تیل از دشت های چهاربرجک تا هرات برسد، چرا با جمیع دوستان دیگر از قبیل سیاف، محقق، خلیلی، احمدزی، ملاعمر، گلبدین، شیخ آصف محسنی، شینواری، الحاج دوستم، پیرم قل، ربانی و... آذان سر نمی دهند که نه به بیست ملیارد دالر نیاز باشد و 50 در صد نه که تمام افغانستان از نور برق بهره مند گردند!
در حال حاضر 10 در صد مردم به برق دسترسی دارند، آنهم در روزی چند ساعت، با ولتاژ کم و پراچوی های پیهم. اینست تعریفی امیر بازسازی از دسترسی به برق!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر